حرمان

وبلاگ گروهی دوستان مهندس محمد (محسن) رضوی

حرمان

وبلاگ گروهی دوستان مهندس محمد (محسن) رضوی

۱۰) بزرگ مردی که چه زود از میان ما رفت ـ امید شکیبا

 بزرگ مردی که چه  زود از میان ما  رفت

 

دردا که در این زمانه غم و درد     غبنا که در این دایره  غم پرور

هر روز فراق دوستی  باید دید     هر لحظه وداع همدمی باید کرد

                                                                                                  ( ابوسعید ابوالخیر)

 از کجا آغاز کنم  و از چه بگویم که  در غم هجران دوست و چهره ای پر فروغ  کلمات نیز عزا دارند و قلم نیز مصیبت زده. شروع  تنها با یک کلمه  زیبنده ی  وجود پر مهر او نیست و باید به کلمات متوسل شد و در انتخاب کلمات  نیز  احساس  ناتوانی می کنم و قلم نیز از توصیف  وجود  وی  دچار سستی می شود .

با خود گفتم که اگر از اندیشه هایش آغاز کنم  بر او جفا کرده ام که همه وجود او در آرمانهایش خلاصه نمی شد. اندیشیدم اگر از  اخلاق وی آغاز  کنم ازرفتار های نرم و لطیف و عاشقانه وی غفلت کرده ام. ناگهان این جمله به ذهنم  خطور کرد چه نیکوست با این جمله آغاز کنم :  او مرد اندیشه،  اخلاق  و عمل بود .

ماهم این هفته برون رفت و بچشمم سالیست     حال هجران  تو چه دانی که چه مشکت حالیست    

                                                                                                        (حافظ )

 نخستین روزی که من  در دیداری  با او آشنا شدم  در همان لحظه اول  مجذوب حرارت، صفا و سلامت  نفس  و شور آسمانی  وی شدم که بی اختیار  پیوند دوستی من با   انسانی وارسته، خود ساخته  و دل سوخته  آغاز شد.  نوشتن درباره بزرگ مردی که  بی پیرایگی، جوهر وجودش بود بسیار سخت است. مهندس رضوی کششی شگفت داشت. با اولین دیدار و برخورد، مجذوب او می شدی. او اوج دوستی و مهرورزی بود. مردم دار و  حلقه وصل دوستان بود. او همیشه کانون بود و در هرجمعی  بی بدیل و بی نظیر بود و می درخشید. در دوستی از همه جلوتر بود  و مجنون وار.

او  دوستی را به کمال درجه انجام می داد. به همه سرکشی می کرد و در این خصوص  ذهن مثبتی داشت و همواره روی نقاط مثبت دوستانش دست می گذاشت.  خوش رو و شکیبا بود.

شادروان رضوی در همه کاری پیش قدم بود. از هر ابتکار عملی اسثقبال می کرد. سطحی نگر نبود و در پی ریشه و جوهرو حقیقت  هر چیزی می گشت. شادروان  رضوی خستگی ناپذیر بود.

ما زنده از آنیم که آرام نگیریم   موجیم که آسودگی ما عدم ماست.

پر جوش و خروش بود و پر حرارت.  و روحی ناآرام و لطیف  داشت. نمی توانست روح آزاد خود را در  حصار خانه و خانواده محصور کند و از هر حصری می گذشت و محفل پرست و محدود نبود و در دوستی ، خودی و غیر خودی نداشت. عیار مسلک یود و از خود گذشته و گشاده دست. در رفتار بی تکلف بود و درون و برون اش یکی بود.  آنگونه می گفت که عمل می کرد. همیشه ویژه بود و دوستی با وی خسته کننده نبود و در هر برخوردی تازگی داشت  و غیر منتظره یود.

مهندس همواره  از چهره هایی سخن می گفت و به شخصیت هایی  علاقمند بود اما برای من او خود یک الگو و یک شخصیت بود که اگر شناخت به وی از دایره دوستانش خارج شده بود بی شک شهرت او فراگیر می شد. یک سرو گردن ازآنان که به اصطلاح چهره هستند ، بالاتر بود. اگر چه او در جمع بزرگتری ناشناخته ماند، اما وجود اهورایی او حکایت از آینده ای تابناک داشت که وا اسفا دست روزگار او را از ما گرقت.

چگونه  باز کنم  بال در هوای  وصال      که ریخت مرغ دلم  پردرهوای وصال

کنون چه چاره که در بحر غم بگردابی     فتاد  زورق  صبرم  ز  بادبان   فراق  

 او نه از سلک روشنفکران وصله پینه دار بود و نه از سلک ایده الیست های وطنی. عاشق ایران بود و از غربزدگان و شرق زدگان خوش اتیکت و پر مدعا و بی عمل  بیزار و فراری.

حال سوخته را سوخته دل داند و بس   شمع دانست که جان دادن پروانه به چیست

اما یک نکته را نباید فراموش کرد که انسانهای وارسته باید همسرانی وارسته و فداکار نیز داشته باشند. مردان شاخص بی تردید باید زنان نمونه و از خود گذشته نیز داشته باشند  که با شکیبایی، روح مردان نیک  خود را در حصار خانواده  محصور نکنند و همگان را از چشمه زلال محبت و دوستی  این چهر ه های نادر روزگار بهره مند سازند که این مهم بدرستی با پایداری و صبر و استقامت همسر گرامی ایشان تحقق یافت.

یادش گرامی و روحش شاد باد!   

                                                                                                          امید شکیبا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد