ای دریغا، ای دریـغا، ای دریـغ
کانچنان ماهی نهان شد زیر میغ
نمی دانم بیشتر حسرت کدام را می خورم... روزهایی که رفتند، یا روزهایی که نیامدند و نمی آیند. نمی دانم دلم برای چه بیشتر تنگ شده... خنده هایت یا افکارت... یا بودنت... تو رفتی و نپرسیدی که آیا دوستانت بدون تو زیستن را بلدند یا نه...
"بی همگان بسر شود، بی تو بسر نمی شود"...
کاش!..کاش!..کاش!...کاش آنقدر بزرگ شده بودم تا "شب صحبت" را غنیمت می شمردم. کاش آنقدر بچه بودم که نمی فهمیدم درد چیست. در دلم داغ غریبی است. نمی توام به تو بیندیشم و لبخند نزنم. نمی توانم عکست را ببینم و نگریم. دردمند بودن نیز با تو آسانتر بود. چه زود رفتی!... باورم نمی آید...
تو رفتی و من بهت زده که آیا تو را دوباره خواهم دید؟
کفر می گویم....تو هستی!
دنیا کیهانی
سلام
پیش ما هم بیا
پشیمون نمیشی:
http://masbi.persiangig.ir