خطوط نشسته در خواب
نقش کشیده ی جنون را
بیدار می کند آرام.
ایستاده ای کنار
غامض تر از خیابان و خواب
خیره به انعکاس خاک و آفتاب
و مرگ
گرم می کند
در دست های سرد خود
سیب های سرخ سرمازده ات را.
در خلجان بغرنج فصل ها
دستی کاش
کنار می زد ابرهای تیره را.
آتوسا پناهی