-
جای خالی مهندس رضوی احساس می شود.
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1401 18:11
در این روزهای عجیب، جای خالی مهندس رضوی احساس می شود تا به حرکت های بی هدف جهت بدهد. قطعا حرکت های مردمی خوب است اما وقتی بی هدف به هر سو می زنی فقط هزینه مردم و جامعه را بالا می برد. روحش مهندس عزیز شاد و خداوند حاج سید علی و حاج سید شهاب رو سالم و سلامت برامون نگه داره.
-
مهندس رضوی
یکشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1395 10:35
گفتم شاید بعضی از دوستان سری هم به اینجا بزنن. یادی کنیم از مهندس رضوی فقید که خیلی چیزها ازش یاد گرفتیم خدایش بیامرزد مهدی مطهری نژاد
-
۳۳) از آرامش و سکون ترس دارم ـ مهندس رضوی
شنبه 3 مهرماه سال 1389 15:15
یک ـ حالی امروز دارم؛ چیزی است مرکب از سردرگمی، امید، انتظار و تردید. آینده ی بسیار مبهمی را انتظار می کشم. امیدم به آن است که بی شک رشد خواهم کرد و انتظار ترس آلود از مخاطراتی که برایم پیش خواهد آمد. ولعی بسیار شدید دارم، ولعی برای دانستن و کشف کردن و تسخیر. چندی پیش آرامشی نسبی کسب کردم و امروز در چشم انداز آینده ام...
-
۳۲) تأمّلی درباره ی مفهوم «دوستی» - مصطفی ملکیان
یکشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1389 04:35
خبرگذاری مهر: مصطفی ملکیان در مراسم بزرگداشت محمد رضوی که در روز چهارشنبه، پانزدهم اردیبهشت ماه در مؤسسه معرفت و پژوهش برگزار شد «در باب مفهوم دوستی» سخن گفت. مصطفی ملکیان در آغاز سخنانش گفت: آنچه در اینجا درباره مفهوم دوستی میتوان گفت چیزی جز طرح جغرافیای مفهوم دوستی نیست. وی در ادامه به پنج مبحث اصلی که در این باره...
-
۳۱) بزرگداشت مهندس رضوی با سخنرانی استاد ملکیان
یکشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1389 00:16
مراسم بزرگداشت زادروز زنده یاد مهندس رضوی روز چهارشنبه پانزدهم اردیبهشت ماه ساعت ۵ الی ۷ در مؤسسه ی معرفت و پژوهش با سخنرانی استاد ملکیان با موضوع «تأملی درباره ی مفهوم دوستی» برگزار می گردد. نشانی: میدان فلسطین، خیابان طالقانی غربی، خیابان شهید سرپرست شمالی، کوچه ی تبریز، پلاک ۲۳. لطفاً دیگر دوستان و علاقه مندان را...
-
۳۰) حکمت «به من چه؟» - مصطفی ملکیان
سهشنبه 5 شهریورماه سال 1387 00:28
حکمت «به من چه؟» مصطفی ملکیان گزارشی از سخنرانی استاد ملکیان در مراسم یادبود زنده یاد مهندس رضوی که در تاریخ 26 اردیبهشت 1387 در مؤسسه ی معرفت و پژوهش ایراد شد را به نقل از وبلاگ خرد منتقد بخوانید: در زمین دیگران خانه مکن کار خود کن کار بیگانه مکن برای پرهیز از اشتباه در فهم حکمت «به من چه؟» باید این مفهوم را از آن...
-
۲۹) حرمان، تباهی و تعالی - مسعود صادقی
دوشنبه 21 مردادماه سال 1387 22:47
حرمان، تباهی و تعالی مسعود صادقی حرمان [۱] چیست؟ چه اقسامی برای آن می توان برشمرد؟ آیا موضوع و متعاق های دلبستگی و تعلق خاطر جایگزین پذیرند؟ آیا قطع تعلق از محبوبی که از دست رفته اجتناب ناپذیر است؟ در تجربه ی حرمان، سلامت روان و انسجام شخصیت مشروط به حفظ تعلق یا قطع تعلق از محبوب است؟ آیا تجربه ی حرمان لزوماً به تباهی...
-
۲۸) بیداری ـ عباس اسکوئیان
جمعه 11 مردادماه سال 1387 23:09
بیداری عباس اسکوئیان «زنی با کودکی در آغوش به پیش بودا میآید و از او میخواهد تا فرزند مردهاش را زنده کند. بودا از او میخواهد تا دارویی را از خانهای بگیرد که در آن هیچکسی نمرده است. او به جستجوی آن دارو به تمام خانهها سر میزند و در نهایت آرام میشود. او پیام بودا را دریافته بود.» داستان زندگی بودا و بیداری او...
-
۲۷) حدیث نامکرّر رنج ـ محمد فیروزکوهی
شنبه 5 مردادماه سال 1387 23:55
حدیث نامکرّر رنج محمد فیروزکوهی حکایت رنج کشیدن انسان قصه ای همیشگی در تاریخ زندگی بشر بوده که تمامی ندارد و برای هر فرد در هر لحظه و مکان تکرار می شود. نادرست نیست اگر بگوییم هر انسان همان گونه که موجدی خاص و منحصر است، رنجی ویژه ی خود دارد. فراموش نمی کنیم که به هنگام گفت و گو از درد ها و رنج ها، پیوسته آنها را با...
-
۲۶) رنج مدام - رئوق طاهری
دوشنبه 31 تیرماه سال 1387 21:25
رنج مدام* رئوف طاهری « ابدیت از تو تنها یک پرسش دارد: آیا در نومیدی زیسته ای یا نه؟ آیا به آن اندازه نومید بوده ای که ندانی نومیدی؟ یا این بیماری را، پنهان، در بخش های درونی خود به سان رازی خورنده، حمل می کردی؟ یا آن را در قلب خود به سان میوه عشقی گناه آلود همراه می کشیدی؟ یا به صورت مایه ی دهشت همگان در نومیدی خویش...
-
۲۵) رنج و شکیبایی - مصطفی ملکیان
شنبه 22 تیرماه سال 1387 22:09
رنج و شکیبایی مصطفی ملکیان نمیدانم حدیث نامه چون است همی بینم که عنوانش به خون است 1- شکیبایی چست؟ توانایی اینکه آنچه را ناگوار است، بی شِکوه و شکایت، تاب آوریم. پس: الف) شکیبایی توانایی است، نه ناتوانی؛ قدرت است، نه عجز؛ قوت است، نه ضعف. ب) چون آنچه برای من ناگوار است چه بسا برای تو گوارا باشد و، بالعکس، آنچه برای تو...
-
۲۴) رنج و شکیبایی: یادمان صدمین روز حرمان
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1387 14:48
دوستان عزیز! پرونده ی «رنج و شکیبایی» یادمان صدمین روز حرمان مهندس محمد رضوی امروز ( بیستم تیرماه ) در ویژه نامه پنجشنبه های روزنامه اعتماد منتشر شد که در آدرس اینترنتی زیر نیز در دسترس است: http://www.etemaad.com/Released/87-04-20/181.htm گفتنی است متن کامل مقالات این پرونده در روزهای آینده در حرمان درج خواهد شد.
-
۲۳) رنج «مهندس رضوی» بودن ـ علیرضا اشراقی
شنبه 4 خردادماه سال 1387 17:26
رنج «مهندس رضوی» بودن علیرضا اشراقی بر امید دانهای افتادهام در دام دوست حافظ دوست خوب، دوست مرده است. آلبرکامو اینرا در کتاب سقوط خود نوشته. دروغ چرا؟ کتاب را نخواندهام. فقط شنیدهام و نمیدانم چرا و برای چه این جمله را گفته، چه ترفندی به کار برده و کدام کبرایی را زیر صغری چیده که چنین نتیجه گرفته است.* راستش،...
-
۲۲) سنبل پاکی و نیکی و خردمندی بود ـ عزیز عزیزی
جمعه 3 خردادماه سال 1387 15:45
گل باغ رضوی پرپر و اشک آور شد بار غم بر دل ما و پدر و مادر شد نوبهاران عجبا محو شد از دیده ی ما زودُرس فصل خزان خواسته ی داور شد گرمی محفل ما بود نوای محسن شاد بودیم از آن لطف و صفای محسن لب شیرین سخن و پاکدل و خندان رو قلب ما پر شده از مهر و وفای محسن محسن ما گل محبوب همه دلها بود چشمه ی عزت و فضل و ادب و والا بود...
-
۲۱) مراسم یادبود زنده یاد مهندس رضوی ـ حرمان
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1387 15:42
مراسم یادبود زنده یاد مهندس رضوی فردا پنجشنبه ساعت 5:30 در مؤسسه ی معرفت و پژوهش با سخنرانی استاد ملکیان آغاز می گردد و با سخنرانی دکتر علی اکبر احمدی ادامه می یابد. نشانی: میدان فلسطین، خیابان طالاقانی غربی، خیابان شهید سرپرست شمالی، کوچه ی تبریز، پلاک 23. لطفاً دیگر دوستان و علاقه مندان را مطلع کنید. با سپاس فراوان....
-
۲۰) چهل روز می گذرد اما هنوز هم باورم نمی شود ـ مهدی مطهر نژاد
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1387 21:33
چون مرگ را در آغوش نتوانستم گرفت، او مهربانانه خود به پیشوازم آمد؛ مسافرانِ ارابهی مرگ تنها ما بودیم و ابدیت. آهسته بهپیش میراندیم؛ شتابی در کارش نبود. و من به حرمتِ مرگ از همهچیز (رنجها و لذتها)، گذشته بودم. از فراز مدرسهای گذشتیم که بچهها در گاهِ بازی جستوخیز میکردند. عبور کردیم از فرازِ کشتزارهای پر...
-
۱۹) او فرزند دوست داشتنی بهار بود ـ مریم محمد کریمی
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1387 00:04
نمی دانم چه بگویم! روزی نیست که بی یادش سر کنم و لحظه ای نیست که او را حاضر در کنارم نبینم. من شاگردی بازیگوش بودم که می پندارد کتابش همیشه هست و برای جواب سوالهایش می تواند هر لحظه به آن رجوع کند، فکر می کردم محمد همیشه هست و می توانم هر وقت که دلتنگ بودم به سراغش بروم و او با تردستی همیشگی اش گره از مشکلم می گشاید....
-
۱۸) زمین را بسیار دوست می داشت ـ حرمان
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1387 15:51
نمی دانیم که او چند تولد داشت و این تولد ها هر کدام چه سرشتی داشتند، اما تولد زمینی اش نیمه ی بهار بود؛ پانزدهم اردیبهشت 1343. او زمین را بسیار دوست می داشت و مسلّم تولد زمینی اش را. چشمان بیدارش همواره به آسمان و ستاره خیره بود و پاهای استوارش بر زمین و سنگِ خاره بود. آسمان و زمین هر دو محبوبش بودند و او هم محبوب آن...
-
۱۷) دستی کاش کنار می زد ابرهای تیره را ـ آتوسا پناهی
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1387 19:50
خطوط نشسته در خواب نقش کشیده ی جنون را بیدار می کند آرام. ایستاده ای کنار غامض تر از خیابان و خواب خیره به انعکاس خاک و آفتاب و مرگ گرم می کند در دست های سرد خود سیب های سرخ سرمازده ات را. در خلجان بغرنج فصل ها دستی کاش کنار می زد ابرهای تیره را. آتوسا پناهی
-
۱۶) لحظه هایت را به یاد آور! ـ علی رضوی
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1387 06:36
لحظه هایت را به یاد آور! لحظه هایی از پس آن لحظۀ تاریک، لحظه هایی از پس آن لحظۀ نزدیک، لحظه هایی را که می آیند بعد از لحظه ای دیگر، این گذار تند ناباور، لحظه هایی جنس ابری بر سر هر ابر، لحظه هایی رفته از یک لحظۀ پرپر، قصه هایی را به یاد آور که مرگی می کشد خطی بر آن یکسر، قصه هایی در گذار تند این لحظه بر آن پیکر، که می...
-
۱۵) دردمند بودن نیز با تو آسانتر بود ـ دنیا کیهانی
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1387 11:10
ای دریغا، ای دریـغا، ای دریـغ کانچنان ماهی نهان شد زیر میغ نمی دانم بیشتر حسرت کدام را می خورم... روزهایی که رفتند، یا روزهایی که نیامدند و نمی آیند. نمی دانم دلم برای چه بیشتر تنگ شده... خنده هایت یا افکارت... یا بودنت... تو رفتی و نپرسیدی که آیا دوستانت بدون تو زیستن را بلدند یا نه... "بی همگان بسر شود، بی تو بسر...
-
۱۴) جایگزین نخواهی داشت ـ حرمان
پنجشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1387 00:19
شباهت میان زندگی و روحیاتِ انسان دوستانِ بزرگ را باید جدی تر فکر کرد، و البته تفاوتهایشان را. چرا که تأمّل در باب زندگی آنهایی که گوهرهایی از جنس باران اند و آفرینندگان معنای انسان در روزگاران، به نوعی، تداوم زندگی آنها در ما است. در یادداشت قبلی ام از شباهت شخصیتی مرتضی کیوان ـ بنا به توصیف نجف دریابندری ـ و مهندس...
-
۱۳) دوستی را به رشته ای از هنر مبدل کرده بود ـ حرمان
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1387 08:46
دوست عزیزم، علی زاهد ، یکبار در سال های دوستی مشترکمان با مهندس اشاره ای به شباهت شگفت انگیز شخصیتی میان او و مرتضی کیوان ـ بنا بر توصیفی که از نجف در یا بندری درباره ی روحیات کیوان خوانده بودـ به من کرده بود. اما من کیوان را نمی شناختم و بر خلاف کنجکاوی معمولم در این موارد، دچار غفلت یا تنبلی شدم و آدرس (یعنی: کتاب...
-
۱۲) درختی کهن بود با ســـایه ای خوش ـ محمد کیهانی
دوشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1387 00:39
محمد جهانبخت عزیز! نامه ات را به مهندس خواندم. چه صمیمانه او را مهندس خطاب کرده بودی. اگرچه هیچ عنوانی بر قامت استوار و پر شهامت او برازنده نبود، اما او فروتنانه و بی زبان به ما اجازه داد تا او را «مهندس» بنامیم. شد آنچه شد. این نام عام به نامی خاص مبدَّل شد. محمد جان ! اشکهایی که در این مدتِ فراق از چشمهای ما سرازیر...
-
۱۱) جمعی را با خود همراه می کردی ـ دلاوریان و دادور
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 00:21
بنام داور شور شیرین حیات، بوی عطر نارنج، گرمی دست امید، حس خوب لبخند. . . همه را برد که برد و خدا رفت که رفت. . . به یاد می آورم که همیشه لبخند می زدی و گرمای حرفهای دلگرم کننده ات را به دستهایمان می دادی، به یاد می آورم که گاهی چنان در سکوت فکر می کردی که گویی در فضای نابی سفر می کنی به یاد می آورم که لحظاتی کوتاه و...
-
۱۰) بزرگ مردی که چه زود از میان ما رفت ـ امید شکیبا
جمعه 30 فروردینماه سال 1387 02:11
بزرگ مردی که چه زود از میان ما رفت دردا که در این زمانه غم و درد غبنا که در این دایره غم پرور هر روز فراق دوستی باید دید هر لحظه وداع همدمی باید کرد ( ابوسعید ابوالخیر) از کجا آغاز کنم و از چه بگویم که در غم هجران دوست و چهره ای پر فروغ کلمات نیز عزا دارند و قلم نیز مصیبت زده. شروع تنها با یک کلمه زیبنده ی وجود پر مهر...
-
۹) بهاری که دلم نشکفد از خنده یار ـ امین هاشمی
جمعه 30 فروردینماه سال 1387 01:43
عمر پا بر دل من می نهد و می گذرد خسته شد چشم من از این همه پاییز و بهار نه عجب گر نکنم بر گل و گلزار نظر در بهاری که دلم نشکفد از خنده یار هنوز نتوانسته ام ذهن و روانم را به روز کنم، همه آنچه گذشت را در ذهنم مرور می کنم، با سرعتی عجیب و درماندگی رقت آور: اولین دیدار، یادت هست. . . جلسه ای علمی به همت مسعود عزیز، حضوری...
-
۸) گلگشت یادها ـ حسین مجتهدی
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1387 15:58
گلگشت یادها حسین مجتهدی 1) گرم سخن گفتن از دین و آزادی هستی. انجمن اسلامی مهندسان که هنوز شمیم مهندس مهدی بازرگان را در سینه دارد در بهار گریزپای اصلاحات میزبان مشتاقانی است که برای گفت و شنیدی دانش ورزانه بدانجا آمده اند. جامعه ی آزاد را به فرودگاهی همانند می کنی که هر هواپیما باید بتواند از تمام ظرفیت خود برای پرواز...
-
۷) نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد ـ محسن بصیری
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1387 01:34
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد نمی دانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی سخت مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد تا گلویم سوتکی باشد بدست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یکریز و پی درپی دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفته گان خفته را آشفته تر سازد بدین سان بشکند هر دم سکوت مرگبارم را در حرمان مهندس محسن...
-
۶) من به طبیعت نمیرم!! ـ محمد جهانبخت
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1387 15:25
من به طبیعت نمیرم! ! سلام مهندس!! امشب اولین شبیه که توی گور خوابیدی. انسی خانوم می گفت محسن خیلی از قبر بدش می اومد. از خاک. از تنهایی. امشب اولین شبیه که تنهایی. واقعاً. واقعاً تو تنهایی؟؟؟ من که الان دارم به تو فکر می کنم. علی و شهاب هم همین طور. محسن و مسعود هم. مطمئنم که خیلی ها دارن با تو حرف می زنن. پس چه طور...